loading...

نازِحينَ عَنِ الاَْوْطانِ

وقایع اتفاقیه یک سرگشته بیابان طلب

بازدید : 274
شنبه 2 آبان 1399 زمان : 22:37

من آدم خیلی وابسته و تقریبا لوسی‌ام. آدمی‌هستم که حاضرم خیلی از محرومیت‌ها رو تحمل کنم اما از کسایی که دوستشون دارم دور نشم؛ و مامان برای من مظهر و کمال این تعلق و وابستگیه. مامان برای من همه چیزه، کسی که اینقدر حواسش به منه که سر و صدای اطرافیان رو در میاره. من به مامان چسبیدم، از همون موقع که بابا همه‌اش ماموریت بود یا وقتی که اینقدر از فامیل منزجر شدم که تنها به دنبال یه پناه امن بودم؛ از همون وقت‌هایی که تنفرم از مامان بزرگ رو در خلوتم با مامان نشون می‌دادم و اون هیچ وقت، تاکید می‌کنم هیچ وقت، اجازه نداد که پشت بقیه و‌ فامیل حرف بزنم، یا از همون موقع‌هایی که هرچیزی دلم خواست بدون چون و چرا برام خرید یا همین آب پرتقال‌هایی که هر شب تو دوران کنکور بهم میداد... من خیلی شبیه مامانم، نمیدونم چون دوستش دارم ازش الگو گرفتم یا در روند تربیت بوده، اما تمام این غیبت نکردن‌ها، کوتاه اومدن‌ها، آروم و ساکت بودن‌ها، شنونده بودن‌ها از مامانه. مامان برای من همه چیزه (می‌دونم یه بار دیگه هم گفتم)، همون که هر روز بغلش می‌کنم، بهش میگم دوستت دارم و بیشتر بخاطر مامان مواظبم کرونا نگیرم، همونی که حتی اگه چند ساعت هم ازش دور باشم دلم براش تنگ میشه و هر روز از خدا می‌خوام که از عمر من بگیره و به عمر مامانم اضافه کنه‌. همونی که‌‌‌ای کاش من زودتر از اون بمیرم...

همیشه منتظریم و نتیجه نمی‌آید
نظرات این مطلب

تعداد صفحات : 1

آمار سایت
  • کل مطالب : <-BlogPostsCount->
  • کل نظرات : <-BlogCommentsCount->
  • افراد آنلاین : <-OnlineVisitors->
  • تعداد اعضا : <-BlogUsersCount->
  • بازدید امروز : <-TodayVisits->
  • بازدید کننده امروز : <-TodayVisitors->
  • باردید دیروز : <-YesterdayVisits->
  • بازدید کننده دیروز : <-YesterdayVisitors->
  • گوگل امروز : <-TodayGoogleEntrance->
  • گوگل دیروز : <-YesterdayGoogleEntrance->
  • بازدید هفته : <-WeekVisits->
  • بازدید ماه : <-MonthVisits->
  • بازدید سال : <-YearVisits->
  • بازدید کلی : <-AllVisits->
  • کدهای اختصاصی